مارادونا مدتی به خاطر افسردگی
پس از ترک اعتیاد در بیمارستان بستری بود،
وقتی مرخص شد حرف قشنگی زد:
اونجا دیوانههای زیادی بودند،
یکی میگفت من چه گوارا هستم
همه باور میکردند،
یکی میگفت من گاندی ام،
همه قبول میکردند و.
من گفتم : من مارادونا هستم.
همه خندیدند و گفتند:
هیچکس مارادونا نمیشه!!
من خجالت کشیدم که چی به سر خودم آوردم.
در این دنیا غرور دمار از روزگار آدم در میآورد
و دقیقا گرفتار چیزی میشوی که فکر میکنی
هرگز به دامش نخواهی افتاد.
مراقب خودتان باشید؛ برگها همیشه موقعی
میریزند که فکر میکنند طلا شده اند!
درباره این سایت